سفارش تبلیغ
صبا ویژن
http://115simoorgh.ParsiBlog.com
مجله دانستنیهای فوریتهای پزشکی سیمرغ 
قالب وبلاگ
لینک دوستان
سایت های استان مازندران
لینک مجلات مفید

سفرنامه همراه با المپیاد جمال رضایی(بخش پنجم)

خاطرات سفر به شیراز و حضور در المپیاد کشوری فوریتهای پزشکی

 

به روایت : جمال رضایی اوریمی 

بازدید از تخت جمشید
من و دوستانم همراه با بقیه افراد هنگامی که آزمون مرحله دوم در حال برگزاری بود به مهمانسرا رفتیم.همه خسته بودیم و بایستی کمی استراحت می کردیم.به اتفاق دوستانم تصمیم گرفتیم تا پس از استراحت به تخت جمشید برویم.

 از آنجا که زمان بازدید از این بنای باستانی حداکثر تا ساعت 19 بود ما بایستی زودتر خودمان را به آنجا می رساندیم .از پلکان ورودی تخت جمشید بالا رفته و خودمان را به بالای صفه رسانیدیم.منظره حیرت انگیز و با شکوهی بود.بنای عظیمی که 2500 سال قبل در زمان امپراطوری هخامنشیان در مدت زمان 120 سال و در طی دوران پنج پادشاه هخامنشی ساخته شده است ولی اکنون به ویرانه ای تبدیل شده است و از آن شکوه و عظمت گذشته اش خبری نیست.

از دروازه ملل که منقش است به دو گاو زیبای مقدس با بالهای عقاب که نشانه تیزبینی ایرانیان همراه با سری از انسان که نماد خردورزی ست عبور کردیم و به باشکوهترین و مجلل ترین بخش تخت جمشید که کاخ آپادانا بود رسیدیم.ستون هایی با عظمت به ارتفاع تقریبا بیست و دو متر که انسان از دیدن آن به وجد می آید بر روی صفه خودنمایی می کرد.


در ایوان های شمالی و شرقی کاخ آپادانا نقش برجسته هایی زیبا یی بر روی دیوارها حجاری شده بود.همچنین از کاخ داریوش،کاخ خشایارشاه و خزانه نیز بازدید کردیم.در این هنگام از بلندگو صدای مسئول بنای باستانی به گوش می رسید که به بازدیدکنندگان اعلام می کرد که زمان بازدید به اتمام رسیده و بایستی هر چه زودتر محوطه را ترک کنند.اما با وجود چندین باراخطار از سوی مسئولین و نگهبانان، هنوز افراد زیادی در محوطه حضور داشتند و مشغول تماشا و گرفتن عکس یادگاری و فیلمبرداری از بناها بودند.


قسمت حرمسرا چند دهه قبل توسط باستان شناسان اروپایی بازسازی شده بود و اکنون موزه تخت جمشید و نیز یک فروشگاه در آنجا قرار داشت.فروشگاه خیلی شلوغ بود و مردم برای خرید اجناس مختلف مثل کتاب،سی دی،مجسمه و پوستر و ... که هر کدامشان در مورد تخت جمشید بود صف کشیده بودند.هوا کم کم داشت تاریک می شد و ما علیرغم میل باطنی مان و بالاجبار در حال ترک محوطه بودیم.


در قسمت ایوان شمالی کاخ آپادانا 23 گروه هدیه آور از ملل مختلف بر روی دیوار حجاری شده بودند که به گروه هدیه آوران معروف بودند و از کشورهایی مثل لیدی،یونان و کابل و... بودند.همه افراد به همراه هدیه هایی که آورده بودند بصورت نیمرخ نشان داده شده بودند.اما نکته خیلی جالب این بود که درست در ایوان شرقی همین افراد از از سمت دیگر حجاری شده اند که این باعث شگفتی همه شده بود.

غروب آفتاب تخت جمشید واقعا تماشایی بود.در این مدت کوتاهی که آنجا بودیم خیلی خوش گذشت و از دیدن چنین آثاری باشکوه بسیار شگفت زده شدیم.زیبا بود و باور نکردنی.زمان زیادی آنجا نبودیم اما همین زمان اندک هم برای ما غنیمت بود.به ناچار از پرسپولیس خداحافظی کرده و به سمت شیراز روانه شدیم.


شب سوم تیر 89
شب پر طراوت شیرازی، گویی می خواست با انسان سخن بگوید،گویی نسیم جان فزای روح بخش از لابلای سلولهای بدن می گذشت و قلب که مرکز تپیدن بدن است را خنک می ساخت.شباهنگام در کنار کوه پر شکوه و با عظمت، جانها مسرور از عطر دل انگیزی بود که در فضا می پیچید.
بعد از ورود به مهمانسرا برای شام به سمت سالن غذاخوری رهسپار شده بودیم.از آن طرف خانواده های شیرازی نیز برای صرف شام به سالن آمده بودند البته در سالن دیگری که در مجاورت سالن غذاخوری ما قرار داشت.غذای ارزان و با کیفیت عالی باعث جذب خانواده ها به این مکان شده بود. پشت شیشه در ورودی اسامی 20 نفر از تکنسین هایی که به مرحله فینال راه پیدا کرده بودند نوشته شده بود.این افراد بایستی فردا صبح با یکدیگر به رقابت بپردازند.عده ای دیگر از افراد نیز در لابی مجتمع نشسته بوده و مشغول تماشای مسابقه فوتبال بودند.

ایام جام جهانی فوتبال 2010 بود و تب فوتبال به همه جا سرایت کرده بود. عده زیادی از تکنسین ها نیز تا دیر وقت مشغول تماشای بازی فوتبال در اتاق تلویزیون بودند.بازیهای مرحله مقدماتی در حال به اتمام رسیدن بوده و هر کس طرفدار تیم محبوب خودش بود.یکی از بازیهای مهم امشب دیدار حساس آلمان و غنا بود که در نهایت آلمان توانست تیم غنا را با یک گل شکست دهد و غنا نیز به لطف برد استرالیا برابر صربستان به مرحله بعد راه یافت.

بنده که عادت دارم تا نتایج بازیها را پیش بینی کنم در ابتدای جام پیش بینی کرده بودم که چهار تیم اسپانیا،برزیل،آلمان و فرانسه به مرحله پایانی راه پیدا می کنند که البته بعد از بازیهای جام جهانی مشخص شد که پنجاه درصد از پیش بینی من درست از آب در آمد.


اما بازیهای فوتبال بهانه ای شده بود تا با افراد مختلفی آشنا شده و در مورد مسائلی مثل موضوعات علمی ، تحصیلی و شغلی صحبت کنیم.یکی از این دوستان اهل زنجان بود و از اینکه نتوانسته بود در مرحله اول نمره لازم را کسب کند بسیار ناراحت و اندوهگین بود.فرد بسیار باهوش ،با استعداد و محجوبی بود.پشتکار بالایی داشت چون ایشان علیرغم اینکه شاغل بودند، مشغول ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد در رشته پرستاری مراقبتهای ویژه نیز بود.البته خودم شخصا علاقه چندانی به رشته پرستاری مراقبتهای ویژه ندارم زیرا کار در بخش های ویژه بسیار پر استرس است و نیاز به انگیزه و روحیه ای مضاعف دارد که من این روحیه بالا را در وجود ایشان به روشنی می دیدم.در این مدت کوتاه از اورژانس گفتیم و مشکلاتش،از فوریت گفتیم و کشیکهایش ،از مردم گفتیم و توهین هایشان به تکنسین ها و بالاخره از اورژانس گفتیم و عشقی که در دل تک تک افراد وجود دارد.
یکی دیگر از دوستان نیز با جدیت خاصی صحبت می کردند. ایشان دائما از این موضوع گله مند بودند که تکنسین های فوریتهای پزشکی تا آخر دوران فعالیتشان در این ارگان هیچگونه پیشرفت و ارتقا شغلی ندارند.
و در همان رتبه و درجه ای که در ابتدا استخدام شده بودند باقی می مانند. در حالیکه ساعت از نیمه شب گذشته بود ایشان ادامه دادند:"باید یک قانونی توسط وزارتخانه و مجلس شورای اسلامی تصویب شود که به تکنسین های فوریتهای پزشکی ارزش ، اعتبار و عزت بیشتری ببخشد و انگیزه و عشقی را که در وجود تکنسین های جوان وجود دارد از بین نرود."
برای انسان خواب آلود عقربه های ساعت نیز آهسته مثل لاک پشت در حال حرکت است و من به شدت احساس خستگی می کردم.امروز یکی از روزهای خاطره انگیز زندگی من بود همراه با خاطره های خوش و رویدادهای فراموش نشدنی. دلم می خواست تا زودتر بخوابم اما علاقه به فوتبال مرا تا آن موقع از شب بیدار نگه داشته بود.چیزی که اصلا از این مهمانسرا زیاد خوشم نیامد قسمت سرویس بهداشتی آن بود که تنها دو سرویس بهداشتی برای افراد در نظر گرفته بودند.به هیچ وجه کافی نبود و در ساعات شلوغ بایستی مدتها می ایستادی توی صف و الباقی ماجرا....


رواق منظر چشم من آشیانه تست
طبق برنامه از پیش طراحی شده قرار شد تا امروز صبح یعنی جمعه چهارم تیر ماه به دیدار حافظ و سعدی دو شاعر نامدار ایران زمین در حافظیه و سعدیه برویم.مدتها بود که منتظر چنین لحظه ای بودم. بعد از صرف صبحانه ابتدا به سوی آرامگاه حافظ راه افتادیم.قرار شد تا ابتدا به آرامگاه حافظ و سپس از آنجا نیز به آرامگاه سعدی شیرین سخن شیرازی برویم.ما مشغول بازدید و گشت و گذار بودیم و از آن طرف دوستان ما در حال برگزاری مرحله پایانی المپیاد بودند.
بعد از مجالی چند سرانجام به حافظیه رسیدیم.محوطه آرامگاه بسیار سرسبز و با طراوت بود.وقتی که بر سر مزار حافظ رسیدم غزلیات شورانگیزش یادم آمد که مدتها با آنها انس گرفته بودم.


حافظ نیز با این ابیات که در گوشه ای از حیاط بر سر در دیواری نوشته شده بود به مهمانانش خوشامدگویی می گقت:


" رواق منظر چشم من آشیانه تست

کرم نما و فرود آ ، که خانه خانه تست"


همه جا افراد مشغول گرفتن عکس یادگاری یا قیلم برداری و همچنین خرید کردن از فروشگاهی که در گوشه ای از حیاط قرار داشت بودند. گردشگران خارجی هم مشغول بازدید از آرامگاه حافظ بودند.در بخشی از محوطه حوض آبی وجود داشت و چیزی که خیلی برای من جالب توجه بود وجود سکه و اسکناس در داخل حوض می بود.دلیل آن برای من مبهم بود.


ملاقات با سعدی
مزار سعدی نیز مثل مزار حافظ حسابی شلوغ و پر از جمعیت فراوان بود.در داخل بنایی که سعدی در آن مدفون بود در چهار گوشه دیوار، کتیبه هایی به زبان فارسی و با خطی بسیار زیبا با ابیاتی از کتاب بوستان و گلستان سعدی نوشته شده بود.آرامگاه با معماری فوق العاده ای ساخته شده بود که بر ارزش بنا افزوده بود ،هر چند که ارزش و منزلت این مکان به خاطر وجود سعدی شیرین سخن شیرازی می باشد.در قسمت پشتی آرامگاه حیاطی سرسبزی قرار داشت که بازدیدکنندگان در زیر سایه درختان به استراحت می پرداختند.


کاش وقت داشتیم و اماکن زیبای دیگری که در شیراز بود را می دیدیم و می توانستیم از این فرصت نهایت استفاده را ببریم.البته در اینجا باید یک انتقاد از مسئولین مسابقات کنم و آن عدم برگزاری المپیاد در دانشگاه علوم پزشکی شیراز بود.اینکه چرا با وجود چنین دانشگاه مجهز و پیشرفته و با پیشینه تاریخی زیاد مسابقات در دانشگاه صنعتی برگزار گردید.حتما مسئولین نیز برای این کارشان پاسخ مناسبی خواهند داشت.بعد از بازدید از آرامگاه سعدی به شاهچراغ رفتیم.بعد از زیارت حضرت شاهچراغ به بازار شاهچراغ روانه گشتیم.شلوغ بود و پر ازسوغاتی های مختلف و ما نیز در اندک زمان باقیمانده به همراه دوستان سری به این بازار زده و برای خانواده هایمان سوغاتی خریدیم...

پایان قسمت پنجم



[ یکشنبه 93/11/19 ] [ 2:44 عصر ] [ جمال رضایی اوریمی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

تماس با ما
درباره وبلاگ

این یک مجله ای است مفید و سرشار از مطالب ارزنده و جالب توجه برای همه مردم. این مجله بازتابی است از زندگی من.


برای نمایش تصاویر گالری کلیک کنید


وبلاگ های پزشکی
امکانات وب
l
Online User
امکانات وب


بازدید امروز: 262
بازدید دیروز: 110
کل بازدیدها: 675183